والدگری چیست و والدین به چه تیپ هایی طبقهبندی میشوند؟
والدگری چیست و والدین به چه تیپ هایی طبقهبندی میشوند؟
به گفته اریک برن (Eric Berne)، رواندرمانگر کانادایی و بنیانگذار مبحث تحلیل رفتار متقابل و بازیهای روانی، «ما همه شاهزاده به دنیا میآییم اما روند متمدن شدن، ما را تبدیل به وزغ و قورباغه میکند». بیان این جمله توسط یکی از برجستهترین روانشناسان و دانشمندان معاصر در حوزه سلامت روان، تاکیدی بر فرآیند تربیت و آموزش کودکان و به اصطلاح «متمدن کردن» آنها داشته و از همین رو، بسیاری از متخصصین این حوزه بر عادیسازی روند رشد کودکان، جلوگیری از تعیین و تبیین باید و نبایدهای گوناگون برای آنها و تربیت والدین به جای اصرار بر تربیت صحیح کودکان و نوجوانان اصرار دارند.
یکی از روشهای تربیتی والدین برای کودکان که به توجه به فرهنگ، ژنتیک، سطح درآمد و تحصیلات خانواده، آموزش و ... بر روی کودکان اعمال میشود والدگری است. والدگری در خانواده یا فرزندپروری (Parenting)، در واقع نحوه آموزش، تربیت بچه ها و مراقبت از آنها در دوره رشد و نمو آنان، از بدو تولد تا پایان سالهای نوجوانی است. استفاده از این واژه در مراجع و فرهنگهای گوناگون دارای مفاهیم گوناگونی است ولی به طور عمده به مجموعهای از «بایدها و نبایدها» اطلاق میشود که توسط والدین به کودکان انتقال داده میشوند. بایدها و نبایدهایی که در نوجوانی و بزرگسالی، تبدیل به ندای درونی و صدای گفتوگوی فرد با خودش میشوند و باید با آموزش صحیح به والدین، این ندای درونی را برای فرزندان آنها در آینده خوشآیند و مثبت ساخت.
والدگری در خانواده
نقش والد در خانواده در تکامل گونه انسان از اجداد ما (انسانهای اولیه) از نقشی که سبب جلوگیری از خطرهای محیطی گوناگون میشده، تا به امروز به نقشی عمدتا مخرب برای اعتماد به نفس و فردیت کودک و روش های مخرب تربیتی او تبدیل شده است. این بدان معنی است که اگرچه پیامهای والدی و بایدها و نبایدهای پرشماری که پدر و مادر یک کودک در زمان زیست انسانهای اولیه به او میآموختند سبب حفظ جان وی و پرهیز از قرار گرفتن در معرض خطر میشد، امروزه آن خطرها دیگر برای کودک یا وجود نداشته یا به اشکال دیگری وجود دارند اما پیامهای والدی دستخوش تغییرات چندانی نشده اند!
به عنوان مثال اجبار و اصرار والدین به انجام کارهای کودکان در هزاران سال پیش، به دلیل پیشگیری از ایجاد خطرهای فیزیکی و طبیعی مانند حیوانات درنده و پرتگاه و ... برای آنها بوده است، اما امروزه اگرچه آن خطرات در محیط زندگی آپارتمانی و سربسته وجود ندارند، اما ژنوم انسان به طور ناخودآگاه یا نیمهخودآگاه ممکن است فرزند خود را از انجام کارهای خود منع کرده و خود به شخصه اقدام به انجام آنها نماید. این پیامهای والدی و والدگری در خانواده میتوانند اثرات گوناگونی در روحیه و خلقوخوی کودک در بزرگسالی بگذارند و از رشد طبیعی روح و ذهن وی جلوگیری کنند. سبکهای فرزندپروری به جهت کنترل اضطراب کودک در هر سن، بایدها و نبایدهای گوناگونی برای والدین قائل شده است که با رعایت آنها میتوان از بروز آسیبهای ناشی از والدگری در کودکان جلوگیری نمود و تربیت صحیح کودکان و نوجوانا در گرو رعایت این بایدها و نبایدها است. در ادامه، سه دسته از والدگریهای مخرب برای کودکان در سنین گوناگون به طور مختصر معرفی شده اند.
والدین سخت گیر (کمال گرا - وسواسی)
در پاسخ به این سوال که سبک والدگری کمالگرا و والدین وسواسی یا سختگیری بیشازحد والدین به چه نتیجهای در تربیت بچه ها ختم میشود، میتوان به پیامهای والدیای که این دسته از انواع والدین، فارغ از جنسیت و رده سنی فرزندان آنها، به ایشان وارد میکنند اشاره کرد. تنظیم قواعد سختگیرانه و والدگری در خانواده به این شکل برای کودکان، بازخواست کودکان برای اشتباههای بزرگ و کوچکشان، تنبیههای بدنی و روحی کودکان و ... همگی در دسته والدگریهای مرتبط با این حوزه قرار گرفته و از همین رو، واکنش کودکان به چنین سبک تربیتی و هیجانیای، تخریب شخصیت خود و دچارشدن به انواع کمالگرایی، تعیین معیارهای سختگیرانه برای زندگی، وسواسهای گوناگون ذهنی و فیزیکی و اختلالات روحی و روانی مختلف در بزرگسالی است.
والدین سهل گیر
والدین سهلگیر و سبک فرزندپروری سهلانگارانه، در واقع همان روش تربیتیای است که در برابر نیازهای گوناگون کودک پاسخ مناسبی از سوی والدین در جهت راهنمایی آنها به گرفتن تصمیم درست (و نه اجبار به یک باید یا نباید خاص) وجود ندارد. کودکان برای اشتباهات خود مجازات یا تنبیه خاصی نداشته و یا قوانینی در محیط خانه برای انجام کارهای نادرست توسط آنها وجد ندارد. این سبک فرزندپروری در مقابل سبک سختگیرانه یا والدین وسواسی قرار دارد. تامین نیازهای پرشمار کودکان بدون محدودیت، آزادگذاشتن بی حد و مرز فرزندان برای انجام هر کاری، تامین نیازهای کودک برای وادار ساختن او به انجام کاری، و نبودن تنبیه مشخص برای کودک از جمله ویژگیهای این سبک فرزندپروری است.
والدین متفاوت در روشهای تربیتی (روشی که در آن پدر و مادر به روشهای متفاوت از یکدیگر بچه را تربیت میکنند)
اختلافات خانوادگی بین پدر و مادر گاهی اوقات منجر به لجبازی آنها در تربیت فرزندان خواهد شد. چنانچه پیامهای والدی و والدگری در خانواده، هر چند مناسب و در چارچوب تربیت سالم فرزند، به صورت متناقض و دوگانه از طرف پدر و مادر به کودکان برسد به دلیل اینکه ذهن کودک در حال آشنایی با جهان و محیط پیرامون است و پدر و مادر نقشی کلیدی در این آشنایی ایفا میکنند، این ذهن دچار اضطراب و تشویش شده و کنترل اضطراب کودک به درستی انجام نمیشود و به همین دلیل ممکن است در بزرگسالی، تناقضات و مسائل کلیدیای که در کودکی برای او حل نشده اند ارتباط ذهن او را با واقعیت قطع کرده و منجر به بروز اختلالات روانی شوند. به این مسئله، میتوان اختلالات هویتی و همچنین مشکلات رفتاری را نیز در آینده کودکان اضافه نمود.
اثرات مخرب روشهای نادرست تربیتی بر آینده کودکان
آموزش کودکان به شیوه درست در گرو دانش انواع والدین از سبکهای مناسب فرزندپروری، حل کردن مشکلات شخصی و روحی خود آنها که در زمان کودکی متوجه ایشان شده است توسط روانشناسان مجرب، و تربیت «والد» به جای تربیت کودک است. روش های مخرب تربیتی و پیامهای والدی نادرست نه تنها مانع از رشد مناسب جسمی و روحی کودک میشوند، بلکه در آینده و زمان بزرگسالی او میتوانند منجر به بروز اختلالات روانی مانند اسکیزوفرنی، پارانوئید، اختلال دوقطبی و ... شده و یا منجر به بروز طرحوارهها و بازدارندههای گوناگونی مانند معیارهای سختگیرانه، کمالگرایی، ایثار، وسواس و ... در فرد شوند.
برای همکاری با ما کلیک کنید